جدول جو
جدول جو

معنی خرگاه نشین - جستجوی لغت در جدول جو

خرگاه نشین
(شُ دَ / دِ)
آنکه در خرگاه نشیند. کنایه از رئیس و سرور قوم:
خرگاه نشین بت پریروی
همچون پریان پرید از آن کوی.
نظامی.
ای پیشرو سپاه صحرا
خرگاه نشین کوه خضرا.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه نشین
تصویر راه نشین
غریب، بی خانمان، گدا
فرهنگ فارسی عمید
(دَ زَ دَ / دِ)
درگاه نشیننده. نشینندۀ درگاه. روزبان. (صحاح الفرس). ملازم در خانه. ملازم آستان. آنکه ملازم درگاه باشد:
خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
وز زبان تو تمنای دعائی دارد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِغَ دَ / دِ)
درگه نشیننده. نشینندۀ درگاه. مقیم حضرت. ساکن در خانه:
که درگه نشینان شه را تمام
کفایت شد آن نزل در صبح و شام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تخت نشین. مسندنشین
لغت نامه دهخدا
آنکه در کنار راه نشیند، گدای سر راه، بی خانمان، غریب یا حکیم راه نشین. یا حکیم راه نشین متطببی که در کنار خیابانها مینشست و مردم را با دادن بعض حبوب مداوا میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه نشین
تصویر راه نشین
((نِ))
گدای سر راه، غریب، بی کس، ره نشین
فرهنگ فارسی معین